18 ماهگی نیکان و 4شنبه سوری
الهی من بگردم دور این پسری که اینقدر آقاست روز 26 اسفند ماه 18 ماهگی نیکان تموم شد بردمش واکسن بزنه باباش اومد خونه ما رو برد اول مهدکودک نیکی عیدی خانم مدیرشون رو دادم و باهاش تسویه کردم بعدش رفتیم بهداشت نیکی پیش باباش موند و من بردمش یه کم گریه کرد اما خدا رو شکر خیلی خوب بود قد و وزنش هم خوب بود روز 3 شنبه بود و شبش 4شنبه سوری شب باباش باید جایی میرفت از 7 رفت و ما تنها شدیم یه کم رفتیم پیش خاله ندا بعدش رفتیم پایین بلوک که آتیش روشن کرده بودن خیلی وقت بود خودم نرفته بودم مراسم 4 شنبه سوری خیلی خوش گذشت هم بچه ها بازی کردن هم با خاله ندا رفتیم یه کم با ماشین دور زدیم و برگشتیم دوباره دیدیم هنوز آتیش برپاست و پسرا دارن میرقصن ...